ظرفیت اسمی فولاد میانی بیش از ۵۲میلیون تن و ظرفیت گندله بیش از ۷۳میلیون تن گزارش شده است، درحالیکه نرخ بهرهوری واقعی واحدها بین ۶۰ تا ۶۵درصد باقی مانده است. تولید کنسانتره سنگ آهن با ظرفیت بیش از ۸۵میلیون تن و نرخ بهرهوری ۷۸درصد، نشاندهنده امکان استفاده بهتر از ظرفیتهای موجود است. با برنامهریزی و هماهنگی میان حلقههای مختلف زنجیره، امکان بهینهسازی تولید و کاهش هزینههای عملیاتی وجود دارد. بهرهبرداری بهینه از ظرفیتهای موجود بهویژه در بخشهای کنسانتره و گندله، میتواند ضریب استفاده از منابع را افزایش دهد و فشار بر زنجیره میانی و پاییندستی را کاهش دهد.
در همین رابطه مهرداد اکبریان. عضو هیات نمایندگان اتاق ایران گفت: در روزهای اخیر بحثهایی درباره ضرورت جلوگیری از صادرات یا وضع عوارض سنگین بر محصولات زنجیره سنگآهن مطرح شده، اما چنین استدلالهایی با ظرفیتهای واقعی تولید در کشور همخوانی ندارد و بیش از آنکه در خدمت تامین نیاز داخلی باشد، به ابزاری برای کاهش قیمت خرید برخی واحدها تبدیل شده است.
اکبریان افزود: ظرفیت کنسانترهسازی کشور امروز از ۹۰میلیون تن عبور کرده، درحالیکه کل تولید واقعی از ۷۰میلیون تن فراتر نمیرود و همین اختلاف، نخستین نشانه مازاد ساختاری در زنجیره است.
به گفته این فعال بخش خصوصی، وضعیت در حلقه گندلهسازی نیز تفاوتی با کنسانتره ندارد، زیرا ظرفیت گندلهسازی امسال به حدود ۷۶ تا ۷۷میلیون تن رسید اما تولید واقعی در بهترین حالت حدود ۶۰میلیون تن خواهد بود. او توضیح داد که با توجه به ضریب یکبهیک مصرف کنسانتره برای تولید گندله، نهایتا ۶۰میلیون تن کنسانتره برای این بخش مورد نیاز است و بنابراین حداقل ۱۰میلیون تن کنسانتره مازاد در کشور وجود دارد که هیچ کارخانهای توان جذب آن را ندارد. این عضو هیات نمایندگان اتاق ایران بیان کرد که چنین حجم مازادی با هیچ استدلالی مبنی بر کمبود مواد اولیه برای واحدهای داخلی سازگار نیست.
اکبریان بیان کرد: بررسی آمار حلقه آهن اسفنجی نیز همین عدمتعادل را تایید میکند. سال گذشته ۳۳.۵میلیون تن آهن اسفنجی تولید شده و با توجه به ضریب تبدیل ۱.۴۶، نهایتا ۴۹میلیون تن گندله برای این سطح از تولید نیاز بوده است. او افزود: از آنجا که تولید گندله ۶۰میلیون تن بوده، حدود ۱۱ تا ۱۲میلیون تن گندله مازاد در کشور شکل گرفته است. وقتی این رقم با مازاد کنسانتره جمع میشود، مجموع مازاد زنجیره به حدود ۲۱میلیون تن میرسد؛ رقمی که نشان میدهد طرح ادعای کمبود مواد اولیه برای واحدهای داخلی پایه منطقی ندارد.
به گفته این فعال بخش خصوصی، تنظیم صادرات باید براساس شرایط واقعی تولید انجام شود و نه با تصمیمات ناگهانی یا فشار گروههای خاص.
به تعبیر او، صادرات با توجه به میزان تولید و مصرف میتواند کم یا زیاد شود و نباید با آن به مثابه امری ثابت و غیر قابل تغییر برخورد شود.
اکبریان افزود: در نیمه نخست سال، به دلیل کاهش مصرف داخلی، صادرات افزایش یافت و اکنون اگر ناترازی انرژی در نیمه دوم سال برطرف شود و واحدهای آهن اسفنجی و فولاد با ظرفیت کامل فعالیت کنند، میزان صادرات بهطور طبیعی کاهش مییابد یا حتی ممکن است در مقاطعی متوقف شود.
این عضو هیات نمایندگان اتاق ایران بیان کرد: طرح برخی پیشنهادها درباره ممنوعیت صادرات یا اعمال عوارض سنگین، بیش از آنکه دغدغه تولید ملی باشد، تلاشی برای بالا بردن قدرت چانهزنی برخی خریداران و خرید ارزانتر کنسانتره و گندله است.
او در پایان گفت: چنین رویکردی نه اخلاقی است و نه میتواند مسیر توسعه صنعت را اصلاح کند و تاکید کرد که تصمیمگیری در این حوزه باید براساس آمار شفاف، ظرفیت واقعی و ملاحظات تولید انجام بگیرد.
مدیریت انرژی و کاهش هزینهها
یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر اقتصاد زنجیره فولاد، محدودیت منابع انرژی است. وابستگی به برق و گاز، بهرهوری واقعی واحدها را کاهش داده و هزینههای تولید را افزایش میدهد. استفاده از منابع جایگزین انرژی، نیروگاههای خودتامین و مدیریت هوشمند مصرف برق، نقش کلیدی در کاهش هزینههای عملیاتی ایفا میکند. مدیریت انرژی نه تنها هزینه تولید را کاهش میدهد، بلکه امکان افزایش تولید و صادرات را نیز فراهم میکند. با بهرهگیری از منابع جایگزین و برنامهریزی دقیق خطوط تولید، واحدها میتوانند بهینهترین مسیر اقتصادی را برای تولید انتخاب کنند و از توقفهای ناخواسته تولید جلوگیری نمایند.
تولید محصولات میانی و نهایی
تولید فولاد میانی شامل بیلت، بلوم و اسلب، در شرایط محدودیت انرژی نسبتا پایدار باقی مانده است. بیلت و بلوم تقریبا بدون تغییر تولید شده و اسلب با رشد اندک همراه بوده است. این وضعیت نشان میدهد که واحدها توانستهاند با مدیریت منابع، تولید را حفظ کنند و از ظرفیت مازاد بهینه استفاده نمایند. در بخش محصولات تخت فولادی، تولید ورق گرم و سرد کاهش اندکی داشته و ورق پوششدار نیز با کاهش تولید مواجه شده است. مقاطع طویل فولادی نیز کاهش اندکی در تولید داشتهاند. با این حال، این کاهشها قابل مدیریت است و با برنامهریزی دقیق، امکان استفاده بهینه از ظرفیتها و منابع انرژی برای حفظ تولید میسر است.
صادرات و هماهنگی زنجیره
رشد صادرات یکی از عوامل موثر در اقتصادی شدن زنجیره فولاد است. صادرات فولاد میانی شامل شمش و اسلب با رشد ۴۰درصدی حجمی و ۲۳درصدی ارزشی، و صادرات تختال با رشد ۶۹درصدی به بیش از یکمیلیون تن، نشان میدهد که ظرفیتهای صادراتی میتواند به عنوان ابزاری برای بهینهسازی اقتصادی بهرهبرداری شود. صادرات مواد اولیه مانند کنسانتره، گندله و آهن اسفنجی نیز با رشد قابلتوجهی همراه بوده است. این روند نشان میدهد که با هماهنگی میان تولید داخلی و بازارهای صادراتی، امکان افزایش سودآوری بدون فشار بیش از حد بر تولید نهایی وجود دارد. مدیریت همزمان تولید داخلی و صادرات، کلید کاهش هزینهها و استفاده اقتصادی از ظرفیتهاست.
کاهش هزینههای عملیاتی در زنجیره
با توجه به محدودیت انرژی، بهینهسازی خطوط تولید و بهرهوری عملیاتی، یکی از مهمترین مسیرهای کاهش هزینهها در زنجیره فولاد است. استفاده از ظرفیتهای مازاد، برنامهریزی دقیق تولید و هماهنگی میان حلقهها، امکان کاهش توقفهای تولید و بهبود کارآیی اقتصادی را فراهم میکند. بهینهسازی مصرف انرژی در بخشهای بالادستی، میتواند فشار بر بخشهای میانی و پاییندستی را کاهش دهد و هزینههای تولید محصولات نهایی را کمتر کند. این اقدام نه تنها تولید را پایدار میکند، بلکه امکان رقابت بهتر در بازارهای داخلی و خارجی را فراهم میسازد.
سرمایهگذاری و توسعه فناوری
سرمایهگذاری در فناوریهای بهرهور و خطوط تولید انعطافپذیر، یکی از کلیدهای افزایش سودآوری زنجیره فولاد است. با توسعه فناوریهای جدید، میتوان تولید را با مصرف انرژی کمتر و هزینه کمتر انجام داد و ظرفیتها را بهینهتر به کار گرفت. توسعه نیروگاههای اختصاصی و استفاده از منابع انرژی جایگزین، به کاهش وابستگی به شبکههای برق و گاز کمک میکند و پایداری اقتصادی زنجیره را تضمین میکند. برنامهریزی برای بهرهوری بهینه از منابع، هم تولید و هم صادرات را با کمترین هزینه ممکن افزایش میدهد.
تمرکز بر بهینهسازی اقتصادی و مدیریت منابع، راهبردی است که میتواند سودآوری زنجیره فولاد را افزایش دهد. هماهنگی میان تولید داخلی و صادرات، برنامهریزی برای مدیریت انرژی و استفاده از ظرفیتهای موجود، به کاهش هزینهها و افزایش بهرهوری کمک میکند. این رویکرد اقتصادی، نه تنها تولید و صادرات را پایدار میکند، بلکه امکان اتخاذ تصمیمات سریع در مواجهه با نوسانات بازار و منابع انرژی را نیز فراهم میسازد. با استفاده بهینه از ظرفیتها و منابع موجود، زنجیره فولاد میتواند به مسیر سودآوری و کارآیی بلندمدت دست یابد.
زنجیره فولاد، با وجود محدودیت انرژی و نوسانات بازار، ظرفیتهای قابلتوجهی برای بهینهسازی اقتصادی دارد. مدیریت منابع، بهرهوری عملیاتی، هماهنگی میان تولید و صادرات، و سرمایهگذاری در فناوریهای بهرهور، مسیرهای اصلی افزایش سودآوری و کاهش هزینهها هستند. تمرکز بر کارآیی اقتصادی به جای تمرکز صرف بر ارزش افزوده، امکان استفاده بهتر از ظرفیتهای مازاد، افزایش تولید و صادرات و حفظ پایداری زنجیره را فراهم میکند. راهبرد بلندمدت اقتصادی، کلید موفقیت در صنعت فولاد است و میتواند بهرهوری، سودآوری و ثبات تولید را تضمین نماید./دنیای اقتصاد
این مطلب را به اشتراک بگذارید